24 دی - رادین شیرین
سلام گل مامان اینروزا تو خیلبافی های جالبی داری... هر نوع شخصیت کارتونی ،حیوان و... را که از تلویزیون میبینی خودتو میذاری جای اونو ما هم اطرافیانت میشی... مثلا داشتی کارتون باب اسفنجی میدیدی گفتی مامان من شدم باب اسفنجی و اینجا(اشاره به تلویزیون) دارم راندِگی میکنم. گاهی اوقات چهار دست و پا میری و میگی شدم ببعی...یا شدم پیشی کوچولو... و من و بابا هم باید در اون موقع پیشی یا ... باشیم.... یکروز داشتی با بابا بازی میکردی...تو توپ را پرت میکردی طرف بابا و بابا باید نقش گاو کوچولو را بازی میکردی...تو همش میگفتی گاو کوچولو توپو بده و...تا اینکه بابا بهت گفت پسرم گاو کوچولو اسمش گوساله ا... یهو رادین گفت...